ولو انت عملتها بعد ما انا اطلبها یبقى مینفعش
و اگر بعد از خواستن من دست به کار بشوی برای من هیچ نفعی ندارد
فى حاجات تتحس ومتتقلش توجع فى القلب ومبتبانش
در زمان نیاز، احساس می شود و گفته نمی شود، این را نمی توان دید و ناراحت کننده است
وافضل علطول تعبانه مابین طب اقولک ولا مقولکش
و من همیشه خسته و در دو راهی این هستم که به تو بگویم یا نگویم
مقدرش اقولک غیر کل طریقة حبک لیا
نمی توانم به تو بگویم که تمام راه محبت کردن به من را تغییر بدهی
او غیر علیا ولا فجأنى فى مرة وهاتلى هدیه
کمی نسبت به من غیرت داشته باشی و یا من را شگفت زده و یا هدیه ای به من بدهی
الا عنیا بعمل حاجه انا مش عارفاها
یا اینکه چشمانم چیزی را ببینند که پیش از این ندیده و نشناخته اند
مقدرش اقولک حلى الدنیا فى عینى وغیر فیا
نمی توانم بگویم دنیای من را با زیبایی و مقابل چشمانم تغییر بده
لو مهما کنت قریب منى وکنت قریب لیا
اگرچه دیگر مهم نیست که نزدیک من بیایی و نزد من بمانی
مقدرش اقولک شکل حیاتنا اللى انا عیزاها
نمی دانم چطور شکل زندگی ای را که می خواهم برای تو وصف کنم
اعرف لوحدک شکل حیاتنا اللى انا عیزاها
خودت باید به تنهایی متوجه شکل زندگی ای که می خواهم بشوی
اوقات بیبان انى سکت وهدیت و رضیت واتعودت
یک روز متوجه خواهی شد که من با سکوت و آرامش، راضی به بازگشتم
مش معنى کده انک علطول تحسبنى انى استسلمت
این بدان معنی نیست که تصور داشته باشی من تسلیم شده ام
وساعات بتحس انى زهقت مع انى بخبى انى تعبت
و زمانی احساس می کنی خسته شده ام چون به همین دلیل محبتم را پنهان می کنم
متوصلنیش یاحبیبى اقول ده یاریتنى اتکلمت
عزیزم نگذار در شرایطی قرار بگیرم که به خودم میگفتم ای کاش به تو چیزهایی را می گفتم